ϯ Needle . . .ϯ

نیدل . . . آری این دنیا من است دنیای پر از لذت پر از دود الکل

ϯ Needle . . .ϯ

نیدل . . . آری این دنیا من است دنیای پر از لذت پر از دود الکل

اخطار و تذکر


باز رفتین رو اعصاب من پدر سگ ؟



آخه به تو چه که من وبلاگ می نویسیم ؟ طرف اومده میگه شما ادمین فلان سایت هستی چرا . . .؟



آخه به تو چه ؟ مگه دربون دروازه جهنمی ؟ دلم می خواد می تونم ! مینویسم چشمت در بیاد پشمات هم بریزه



نخون آقا اگه مشکل داری ! آخه چاغال زنگ میزنی من میگی ماری می خوام ؟ ماری منو گیج نمیکنه ؟ هنوز باید بری سیگارت و دود کنی و به پایی تو گلوت نزنه و بو دود نگیری تو رو چه به این گه خوریا ؟



هی برینین به اعصاب ما ! یه شیشه مک گری بابام زده سره سیخ داره میسوزه جاش ! بلند میشی میری پشت سر من رعش سک میگی بعد میگی من تند رفتم اشتباه شد ؟ کم واست ؟ زیادش میکنم . اگر کوتاه هم بود بگو بلندش میکنم !



به قول سیجل میگه هنوز خیلی مونده راه تا بخواییم که ما آدم بشیم . . .


این داستان ماست نگو تموم میشه . . .

فولیکول ! چه چیزا ؟ بسم الله

سلام و صد سلام به علمای گرانقدر !! 


عجیب ولی پر ماجرا ! این یارو انگاری ول کن ما نبود !  هی پیغام پشت پیغام کی آی فلان و ای بهمان ! فلان میکنم و بهمان میکنم که آخرش هم داد !!!!  


بگذریم داستان از اونجا شروع شد که رفتیم سر کلاس تنظیم !! آقا اومده میگه فلیوکول رفته تو هیپولاتیکوس ! که نمیدونم چی چی شده بچه و مرد باردار شده ! که گفتم تف تو روت بیاد !  مگه مرد هم باردار میشه ؟ خلاصه که سر کلاس خوندیم یه مشت جک و کلی هم خندیدم و رفتیم خونمون که شد فردا صبح !!  از این ساختمون به اون ساختمون رفتیم پیش رییس بزرگ !!  


سلام خوبی ؟ این و امضا میکنی ؟ چیه ؟ معرفی به استاده !! خوب بده به مدیر گروه ! این ننه . . . امضا نمیکنه !! 


آقا عوض شد !! (دو نقطه اوو ) عوض شد ؟ آره کی شده ؟ آقای نامهربان !!  


گفتیم ایول که باز میرسیم سر حرف شاعر که میگه دشمن دانا به از نادان دوست ! 


رفتیم شوت گاز دادیم امضا کرد و فرم بردیم که شروع شد داستان ما !! 


این که اتاقش نیست ؟ نه ماله (ینامز) هست ؟ ایست !! 


اسم سگ میاری دست کن چوب ! وایسا کارت دارم !! ( حراست ) بابا بیخیال ! کار داریم مش مولک ولمون کن بریم 


همینی که گفتم !! 3 ثانیه بعد !! بیا تو آرتور  


رفتم و دیدم به به ! دعا هست اساسی !! شما چرا بیرون از مجموعه شروش کردین ؟ 


ما ؟ ( دو نقطه اوو ) آره شما !! نه نه نه ما تهدید به مرگ شدیم !! . . . 


فید بک به روز قبل >>>


سر کلاس رو زمین نشته بودم که دخی آ اومدن !! دیدن من >> 


(در میان جمع یاران ! من چه تک افتاده ام) (قطره اشکم که از چشم فلک افتاده ام) 


دشتی میخوندیم به هوای زندان ! که میگرنمون !! ما هم فرار میکنیم میشه فرار از زندان


آقا ما شروش نکردیم !! کی گفته این حرف رو ؟ فلانی ؟ گه خورده که گفته جر میدم ن ن ش ر و


خلاصه این شده پلیس و ما دزد !  


خدا سر شاهده که مثل سگ دنبال ما میومدم و تخم خندیدن هم نداشتیم که ولمون کرد و رفتیم خونه خلاصه شد بعد از ظهر که رفتیم سر کلاس سنباد !

یه صلوات بلند ختم کنید !!!


آقا ما (ش ه ی د) دادیم واسه دفاع از ناموس (شه ید) شهید خیلی خوبه ! 

شهید صفات زیادی داره ! عرفان تقوا و خیلی چیزای دیگه حاضر به خاطرش از دست بده ! مثل آبرو مثل ناموس !!


خدا سر شاهده کلاس مثل موشک ایکس کروز 869 رفت میون زمین آسمون !!! 


این هم داستان زی زی گولوی ما !



این بود داستان ما این داستان ماست نگو تموم میشه . . .

شاخ بز !

سلام و 100 سلام به عزیزانی که وبلاگ رو می خونن ! امشب بعد از یه مدت شروع کردم به پست دادن و پست امشب هم اسمش اینه : شاخ بز ! 


خب بریم سراغ چاغالا  ! اول که گفته بودیم کسی واسه ما شاخ نشه که شدن و نتیجه ش هم دیدن !


از اونجایی که حافظه من زیاد کار نمیکنه از روز شنبه شروع میکنم که گاز قطع شد ! بله به همین سادگی ! نشسته بودیم که گاز گفت ظرت ! و قطع شد ! ما هم دیدم قطع شده رفتیم دانشگاه که دیدم بله بوتان ش رو زی زی گلو هم اثر گذاشته ! 


اول که 200 تا صلوات ختم شد که خدا رحمتش کنه !  گفت دلفین شد و خوک و با یه زن همجنس بازی کردن که خدا وکیلی 3 تا شاخ در آوردم  و که آمریکا بدهو از این حرفا ! 


بعد هم که رفتیم توی شهر از دهات که بوی بوتان رو ما هم اثر کرد و مهربون شدیم ! به حاجی پیمان گفتم برو خونه که من هم برم گوشی رو بشارژم و بزنیم شب گردی که باز مهربونی اثر کرد و گفتم من امروز می خوام واسه خونه نون بخرم ! 


رفتیم دیدیم واویلا ! بودن 2000 تا آدم تو صف که ما هم دل و زدیم به دریا رفتیم قاطی ملت ! که باز هم شاخ شدن !! 


این میگفت منم اونم میگفت منم ! خلاصه واسه یه تیکه نون هم رو تیکه پاره کردن ! خدا سر شاهده که من 2 تا نون می خواستم فقط !


خلاصه شاخ رو شکوندیم کردیم تو  . . 


بعد به حاجی گفتم بیا که بریم پیش داش رضای گل ! که رفتیم و حسابی هم خوش گذشت !


این داستان ایت هفته ما بود که نکته عجیبی هم نداشت جز شاخ بز و دلفین خوک و هم جنس بازی که شد هفته حیوانات !  


این بود داستان ما ! نگو تموم میشه