سلام به خود خوشکلم ! این بار هم باز با یه داستان تاره و دراز اومدم .
یه چند مدتی نبودم ولی باز گفتم بیام یه پستی بدم که جای من هم اینجا خالی نباشه !
سلام خوبی ؟ بوات خوبه ؟
فعلا یه فیوبا به این بوای کاکام گرفتم !! که دنبال منه ! نمیدونم چی از جونم می خواد ! ای خدا ! کمک کن !
این چند مدته که گذشت یه سر با بچه های کلاس از نی ریز تا قطب شمال رفتیم و برگشتیم ! خدایی فقط بچه نی ریزی می تونه 35 درجه زیر صفر رو تحمل کنه !
بعد هم که از ترس سرما با آقای حاجی شیراز ماندگار شدیم !
امشب بعد از کلی وقت یه حال اساسی کردیم ! تو ماشین داشتم خالی میومدم که آی فلان و جی پی اس میگه برو به چپ و برو به راست که یه لحظه احساس سرما کردم ! گوشی رو هولد کردم و به پیمان گفتم : تو رو حضرت عباس یه کم گاز بده مردم سرما این بخاریش کار نمیکنه ؟
که هر دوتامون مثل بمب گفتیم بوم بوم ! بعد از هولد برداشتم اینو گفتم ! بله داش پیمان بزار رو اتومات تا خودش حرکت کنه ! خلاصه فیلمی داشتم بعد هم که اومدم خونه !!
این بود خلاصه همه کاریی که کردیم
آره این داستان ماست نگو تموم میشه
باز رفتین رو اعصاب من پدر سگ ؟
آخه به تو چه که من وبلاگ می نویسیم ؟ طرف اومده میگه شما ادمین فلان سایت هستی چرا . . .؟
آخه به تو چه ؟ مگه دربون دروازه جهنمی ؟ دلم می خواد می تونم ! مینویسم چشمت در بیاد پشمات هم بریزه
نخون آقا اگه مشکل داری ! آخه چاغال زنگ میزنی من میگی ماری می خوام ؟ ماری منو گیج نمیکنه ؟ هنوز باید بری سیگارت و دود کنی و به پایی تو گلوت نزنه و بو دود نگیری تو رو چه به این گه خوریا ؟
هی برینین به اعصاب ما ! یه شیشه مک گری بابام زده سره سیخ داره میسوزه جاش ! بلند میشی میری پشت سر من رعش سک میگی بعد میگی من تند رفتم اشتباه شد ؟ کم واست ؟ زیادش میکنم . اگر کوتاه هم بود بگو بلندش میکنم !
به قول سیجل میگه هنوز خیلی مونده راه تا بخواییم که ما آدم بشیم . . .
این داستان ماست نگو تموم میشه . . .